سویا فول فت اکسترود
تاثیر غلظت انرژی در جیره های گاوهای آبستن و تامین سویای فول فت اکسترود در بعد از زایش بر شیرواری، وضعیت هورمونی و متابولیکی گاوهای شیری

مقدمه:
حدود 75 درصد از بیماریهای گاو شیری در اولین ماه پس از زایش رخ میدهد. بنابراین دورهی انتقال گاو از آبستنی به شیردهی یک دورهی حساس از نظر متابولیکی است. با توجه به افزایش نیاز گاو پس از زایش و عدم تامین نیاز از طریق خوراک مصرفی، گاوها دچار بالانس منفی انرژی میشوند. به همین منظور باید استراتژیهای لازم جهت پیشگیری از این رخداد اتخاذ گردد تا زمینه آزادسازی چربیهای بدنی نیز رخ دهد. پیشتر با استفاده کمتر از علوفههای بیکیفیت این استراتژی انجام میشد.
فول فت سویا (ESB) به دلیل داشتن انرژی و پروتئین مناسب در خوراک گاوهای شیرده پرتولید مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین این خوراک با آزاد سازی بیشتر اسیدهای آمینه درون روده امکان تولید شیر و پروتئین شیر بیشتر را فراهم میکند. با این حال مطالعات کمی در ارتباط با استفاده از ESB و پاسخ متابولیکی آنها پس از زایش انجام شده است.
اهداف:
این مقاله اثر چگالی انرژی در دورهی close-up و استفاده از فول فت سویا پس از زایمان بر مصرف، وزن بدن، وضعیت متابولیکی و عملکردی گاوهای شیری را مورد برسی قرار داد.
مواد و روش:
در این مطالعه با فرض اینکه تغذیه همزمان ESB با خوراک کم انرژی میتواند سبب بهبود وضعیت متابولیکی حیوان شود، انجام شد. بدین منظور 60 گاو چند شکم هلشتاین چینی 60 روز پیش از زایش (زمان خشکی) و 56 روز پس از زایش با وزن بدن، تعداد زایش و تولید 305 روزهی شیردهی یکسان، مورد برسی قرار گرفتند. گاوها 21 روز پیش از زایش (close-up) وارد بهاربند تای استال شدند. سپس گاوها به یکی از سه تیمار تغذیهای با 1) جیره با دانسیته انرژی پایین با 88% NEL مورد نیاز (LED؛ NEL = 1.25 مگاکالری به ازای هر کیلوگرم ماده خشک)، 2) جیره با دانسیته انرژی متوسط با 120% NEL مورد نیاز (MED؛ NEL = 1.41 مگاکالری به ازای هر کیلوگرم ماده خشک) و 3) جیره با دانسیته انرژی بالا با 157% NEL مورد نیاز (HED؛ NEL = 1.55 مگاکالری به ازای هر کیلوگرم ماده خشک) تا زمان زایش نسبت داده شدند. پس از زایش گاوها به گروه کنترل (CON؛ با پروتئین خام = 17.01% ماده خشک و NEL = 1.60) و گروه تیمار (TRT؛ با پروتئین خام = 18.57% ماده خشک و NEL = 1.66) که با 1.5 کیلوگرم (7.2 % از کل ماده خشک خوراک) در روز ESB (با 38.7% پروتئین خام و 20.6 عصارهی اتری) نسبت داده شدند. در این آزمایش گاوها بر اساس عملکرد ظاهری، عملکرد تولیدی و متابولیتها و هورمونهای خونی مورد ازریابی قرار گرفتند.
نتایج و بحث:
پیش از زایش:
مصرف ماده خشک روزانه (DMI)، پیش از زایش تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت به گونهای که در تیمار LED (9.84 کیلوگرم در روز)، MED (11.88 کیلوگرم در روز) و HED (14.32 کیلوگرم در روز) بود. در این مطالعه جهت کاهش چگالی انرژی در جیره از بقایای برداشت ذرت در مزرعه استفاده شد. بنابراین گاوهایی که از LED استفاده کردند محتوای NDF بیشتر اما DMI کمتری مصرف کردند. با توجه به درصد تامین NEL مورد نیاز بین تیمارهای آزمایشی پیش از زایش، گاوهایی که با LED تغذیه شدند، نمرهی وضعیت بدنی (BCS) خود را به میزان 0.05 واحد از دست دادند، این در حالیست که دو تیمار MED و HED، BCS خود را، به ترتیب، به میزان 0.04، 0.12 افزایش دادند.
گاوهایی که با HED تغذیه شدند، به دلیل مصرف بیشتر نشاستهی سریع التخمیر وتولید پروپیونات به عنوان پیش ساز گلوکونئوژنز از گلوکز و انسولین بیشتر خونی نسبت به تیمار LED برخوردار شدند. گاوهایی که با LED تغذیه شدند دارای غلظت اسیدهای چرب غیراستفریه (NEFA) 0.3 میلی اکی والان در هر لیتر بودند که بیشتر از آستانه مجاز بود. بنابراین احتمال بیشتری برای مبتلا شدن به متریت و جفت ماندگی داشتند. به دلیل مصرف بیشتر انرژی در MED و HED، آزاد سازی چربی کمتری رخ داد که با تولید کمتر NEFA همراه بود. در مقابل این دو تیمار از مقادیر بیشتری بتاهیدورکسی بوتیرات (BHBA) برخوردار بودند. لپتین به عنوان یک هورمون مهم در ارتباط با پرخوری (hyperphagia)، DMI، بالانس انرژی و غلظت انسولین در میان تیمارهای آزمایشی تفاوتی نداشت. عدم تفاوت لپتین در زمانی که DMI، بالانس انرژی و غلظت انسولین در میان تیمارها یکسان نبود، با مطالعات گذشته مطابقت ندارد. دلیل این موضوع میتواند به استفاده از سابقهی ژنتیکی گاوهای هلشتاین چینی مورد استفاده در این آزمایش باشد. چراکه گزارش شده است که ژنتیک اهمیت زیادی در چرخش غلظت لپتین (circulating leptin concentrations) دارد.
پس از زایش:
اثر متقابلی بین تیمارها پیش از زایش با تیمارهای آزمایشی پس از زایش از دیدگاه DMI، BCS، وزن بدن، بالانس انرژی، کلسترول، BHBA، نیتروژن اورهای خون (BUN)، گلوکز و تری گلیسرید وجود نداشت. پس از زایش گاوهایی که با HED و MED تغذیه شده بودند، وزن بدن و BCS بیشتری نسبت به تیمار LED کم کردند. گاوهایی که با LED تغذیه شده بودند در هفتههای 5ام تا 8 ام شیردهی شروع به افزایش وزن بدن و BCS کردند. از دست رفت BCS پس از زایش تحت تاثیر BCS هنگام زایش، تولید شیر و چربی شیر تولیدی پس از زایش است. اگرچه در این مطالعه چربی شیر تولیدی و تولید شیر تحت تاثیر تیمارهای پیش از زایش قرار نگرفت.
استفاده از ESB در خوراک گاوهای تازه زا سبب افزایش تولید شیر به میزان 6.4%، پروتئین شیر به میزان 5.8%، لاکتوز شیر به میزان 6.7% و مواد جامد در چربی شیر به میزان 6.6% شد، اگرچه تمایل به کاهش 5.7 درصدی در چربی شیر در 4 هفتهی اول شیردهی شد. در هفتهی 5 ام تا 8ام اما هیچ اثری از ESB بر عملکرد تولیدی مشاهده نشد. پیشتر گزارش شده بود که استفاده از سویای فول فت اکسترود به میزان 23.7 (درصدی از ماده خشک کل خوراک) سبب تولید شیر 8 هفته اول شیردهی، استفاده 12 درصدی از ESB به عنوان جایگزین کنجالهی سویا سبب افزایش FCM 3.5% به میزان 5.1 کیلوگرم در روز در اواسط شیردهی و استفاده از 7% ESB در اوایل شیردهی سبب تولید شیر شده است. تولید شیر بیشتر با توجه به استفاده از ESB در TRT ممکن است به دلیل انرژی بیشتر جیره نسبت به CON باشد. اگرچه دسترسی بیشتر اسیدهای آمینه در روده نیز میتواند به دلیل ورود اسیدهای آمینه بیشتر به بافت پستانی جهت تولید شیر باشد. همچنین اثر کاهش استفاده از ESB بر چربی شیر در این مطالعه میتواند به اثر رقت نسبت داده شود. علاوه بر اثر رقت، کاهش چربی شیر ناشی از تغذیه ESB میتواند به دلیل محتوای اسیدهای چرب موجود در آن باشد. چراکه گزارش شده است که ESB به دلیل داشتن C18 : 2 میتواند در طی بیوهیدروژناسیون شکمبه به C18 : 1 تبدیل شود. ایزومر ترانس C18 : 1، میتواند سبب کاهش چربی شیر شود.
[1] hyperphagia
[2] circulating leptin concentrations

گاوهایی که پیش از زایش با LED تغذیه شدند و سپس به TRT نسبت داده شدند، از مقادیر بیشتری گلوکاگون در 8 هفتهی اول زایش نسبت به CON، برخوردار بودند. این هورمون میتواند با بهبود گلوکونئوژنسیس و افزایش mRNA مربوط به بیان آنزیمهای کبدی گلوکونئوژنیک در ابتدای زایش از بیماری کبد چرب جلوگیری کند. بنابراین افزایش این هورمون پس از زایمان برای گاوهایی که از خوراک کم انرژی بهره برده بودند سبب تولید شیر و لاکتوز بیشتر شد.
اثر متقابلی برای میزان چگالی انرژی جیره و استفاده از ESB در 8 هفتهی اول شیردهی بر NEFA، انسولین، بیلی روبین و گلوبولین یافت شد. تیمار TRT سبب کاهش NEFA و انسولین در تیمارهای MED و HED شد. کاهش NEFA در گروه TRT به دلیل کاهش آزاد سازی چربی نبوده است چرا که تفاوتی میان BCS در TRT و CON مشاهده نشد. بلکه این کاهش، به دلیل مصرف NEFA در کبد توسط گروه TRT بوده است. در گاوهایی که با HED و ESB تغذیه شده بودند، بیلی روبین کاهش یافت. کاهش بیلی روبین در این دسته گاوها به معنی بهبود عملکرد کبد است. برای گاوهایی که قبل از زایمان جیرهی غذایی MED دریافت کردند، استفاده از ESB باعث کاهش غلظت گلوبولین در طول ۸ هفته شیردهی شد و با کاهش پروتئین کل در ۴ هفته اول شیردهی همراه بود. گلوبولین خون میتواند به عنوان شاخصی از سنتز پروتئین فاز حاد مثبت ناشی از سیتوکینها در کبد استفاده شود و گاوهایی که غلظت گلوبولین بیشتری دارند وضعیت التهابی شدیدتری دارند همچنین عملکرد کبدی آنها با اختلال بیشتری همراه است و بالانس منفی انرژی برجستهتری در طول ماه اول شیردهی دارند. بنابراین، از دیدگاه وضعیت متابولیکی و عملکرد کبد، استفاده از ESB برای گاوها در اوایل شیردهی، به ویژه برای آنهایی که قبل از زایمان با MED و HED تغذیه شدند، مفید است.
نتیجه گیری:
تغذیه جیرههای پرانرژی در دورهی close-up میتواند از طریق سطوح بیشتر NEFA، کاهش وزن بدن و نمرهی بدنی بیشتر نسبت به دامهای تغذیه شده با سطوح انرژی کمتر و متوسط سبب اختلال در وضعیت متابولیکی گاوهای تازهزا شود. استفاده از خوراکهای پر انرژی و پر پروتئین نظیرفول فت سویا میتواند با جبران این اختلالها عملکرد تولیدی گاو را نیز ارتقاء دهد. با توجه به اثرات متقابل استفاده از فول فت سویا پس از زایش و چگالی انرژی پیش از زایش، میتوان گفت استفاده از فول فت سویادر خوراک گاوهای تازهزا، وضعیت متابولیکی کبد را بهبود میبخشد.
منبع:
Doi: https://doi.org/10.3168/jds.2014-9112
- Zhang, Q., et al., Effects of energy density in close-up diets and postpartum supplementation of extruded full-fat soybean on lactation performance and metabolic and hormonal status of dairy cows. Journal of Dairy Science, 2015. 98(10): p. 7115-7130.